اکرم باقری؛ محمد جواد غلامرضا کاشی
چکیده
کلیتاندیشی و خصلت تعینگریز جامعه سیاسی مدرن، مساله محوری در مقاله پیشرو است. در این مقاله میکوشد تا این موضوع را تبیین نماید که فلسفه سیاسی مدرن با توجه به خصلت کثرت یابنده جامعه، به دو اردوگاه کلیتباوران از یکسو و کثرتباوران و غیریتباوران از سوی دیگر تبدیل شده است. اما در جامعه سیاسی؛ ما بهرغم ظهور تشدیدشونده کثرتهای ...
بیشتر
کلیتاندیشی و خصلت تعینگریز جامعه سیاسی مدرن، مساله محوری در مقاله پیشرو است. در این مقاله میکوشد تا این موضوع را تبیین نماید که فلسفه سیاسی مدرن با توجه به خصلت کثرت یابنده جامعه، به دو اردوگاه کلیتباوران از یکسو و کثرتباوران و غیریتباوران از سوی دیگر تبدیل شده است. اما در جامعه سیاسی؛ ما بهرغم ظهور تشدیدشونده کثرتهای اجتماعی، همچنان در حصر فهمی همگن و کلیت یافته از جامعه سیاسی به سر میبریم. با توجه به نقش ملاصدرا در بنیاد نهادن اندیشه سیاسی معاصر اسلامی در ایران، مدعی امکان خوانشی از نظریه وحدت وجود ملاصدرا شدهایم که امکان ملاحظه کلیت جامعه سیاسی را به صورت همزمان با پذیرش فردیت و غیریت به معنای مدرن آن فراهم میآورد. در این خوانش از الگوی هرمنوتیکال پل ریکور در کنار نظریه امانوئل لویناس مدد گرفته شد که به قابلیتهای متن برای حل مساله امروز جامعه ما و پرداختن به غیریت میتواند بیندیشد.